تفکر طراحانه و تفکر بصری چه هستند و چگونه در کنار یکدیگر عمل میکنند؟

تفکر طراحانه و تفکر بصری چه هستند و چگونه در کنار یکدیگر عمل میکنند؟
نویسنده: دنیلا آرچر
مترجم: محمدرضا گیوه
تفکر طراحانه و تفکر بصری دو عبارتی هستند که بسیار شبیه به هم به نظر میرسند و در مواقع بسیاری، افراد تصور میکنند این دو یک چیز هستند؛ اما مهم است بدانیم که اینطور نیست. با اینکه میتوان این دو شیوه از تفکر را در کنار یکدیگر استفاده کرد، هرکدام در موارد خاصی کاربرد داشته و برای رسیدن به اهداف خاصی مناسب است. بهبیان سادهتر، تفکر طراحانه یک روش حل مسئله است؛ در حالی که تفکر بصری، مجموعهای از ابزارهاست که ایدهها و راهکارهای پیچیده را بهوسیلهی نمایش بصری آنها قابلفهمتر میکند.
در ادامه به توضیح هریک از این دو مفهوم پرداخته و رابطهی میان این دو را بررسی میکنیم:
تفکر طراحانه چیست؟
تفکر طراحانه فرایند پنج مرحلهای حل مسئله است که در دانشکدههای طراحی و کسبوکار تدریس شده و غالباً برای حل مشکلاتی که یک کالای خاص برای تعدادی از مشتریان به وجود آورده به کار برده میشود.
نهایتاً، همهی این مراحل کلیّت واحدی را تشکیل میدهند که ما در آن سعی میکنیم پیش از اقدام به اصلاح یا ایدهپردازی برای محصول، آن را از نگاه کاربر نگریسته و تجربیات او در ارتباط با محصول را بهخوبی درک کنیم.
با اینکه آسانتر خواهد بود اگر تفکر طراحانه را در قالب پنج مرحلهی متوالی توضیح دهیم، اما توجه به این نکته مهم است که ترتیب خاصی میان این پنج بخش برقرار نیست و همچنین نمیتوان معیّن کرد که برای به پایان رساندن هرکدام، چهمقدار زمان لازم است. به این موارد باید بهمثابه پنج تلاش در جهت پیشبرد یک هدف نگریست و نه مراحلی مجزّا با توالی ازپیشتعیینشده.
در ادامه هرکدام از این جنبههای تفکر طراحانه را بهتفصیل ذکر میکنیم:
1- همدلی با کاربر
یکی از قواعد شناختهشدهی طراحی این است که در تولید یک محصول باید همواره راحتی کاربر را مدنظر قرار داد. با اینکه میتوان واکنش احتمالی کاربران به یک محصول خاص را پیشبینی کرد، تفکر طراحانه یک بخش مجزّا را به فهم بهتر تجربیات کاربران و برخورد از نزدیک با مشکلاتی که آنها درگیرشان هستند اختصاص داده است.
همدلی یعنی تلاش کنید خودتان را جای کاربر بگذارید، برای درک بهتر مشکلات کاربران با متخصصان مشورت کرده و با کاربران واقعی محصول وارد گفتوگو شوید.
این اقدامات به طراحان کمک میکند که از حبابهای ذهنی خودشان خارج شده و درک واقعیتری نسبت به کاربرد محصول موردنظر پیدا کنند. کاوش و جمعآوری مقدار قابلتوجهی اطلاعات دربارهی کاربران و مشکلاتی که با آنها سروکله میزنند، لازمهی این جنبه از تفکر طراحانه است.
2- تعریف مسئله
در این مرحله، طراحان سعی دارند تا اطلاعات بهدستآمده در بخش پیشین را با یکدیگر ترکیب کرده و تعریفی عملی از مسئلهای که با آن مواجه هستند به دست آورند. مشاهدات انجامشده باید تحلیل و طبقهبندی شود تا تیم طراحان بتوانند مشکل را بهشکلی روشن نشان داده و متمایز کنند. بهعنوان مثال، اگر فروش یک کالای خاص در کسبوکارتان بهشکلی ناگهانی سقوط کرد، باید با استفاده از همهی دادههای موجود، مشکل را تعریف کرده و متوجه شوید که دقیقاً چه اتفاقی افتاده است.
اینها چند مثال از سؤالهایی هستند که برای روشنترشدن مشکل میتوانید از خودتان بپرسید:
– آیا رنگ بستهبندیها تغییر کرده است؟
– آیا چیزی به بستهبندی اضافه شده که موجب افزایش وزن آن شده و بلندکردن آن را دشوارتر کرده باشد؟
– آیا رقبا محصول مشابهی را روانهی بازار کردهاند؟
– آیا طرح روی بستهبندی تغییر کرده است؟
مشکل تشخیصدادهشده باید از زاویهی دید کاربر (نه زاویهی دید طراح) روایت شده و در برگهی مخصوص مشکلات مکتوب شود. برای انجام این کار لازم است از آوردن چنین جملاتی در نوشتهی خود پرهیز کنید: «ما باید بستهبندی این محصول را سبکتر و قابلحملتر کنیم تا فروشمان افزایش پیدا کند».
بهجای جملهی بالا، میتوانید متن خود را با چنین جملهای آغاز کنید تا روی تجربهی کاربران متمرکز باشید: «مشتریان شرکت ما باید بتوانند این محصول را بهسادگی حمل کنند».
ثبت کاربرمحور مشکل میتواند به شما یادآوری کند که راهحل آن را نیز باید با همین رویکرد به دست آورده و اجرا کنید.
با تعریف دقیق مشکل، طراحان بلافاصله این امکان را پیدا میکنند تا مرحلهی بعدی فرایند تفکر طراحانه، یعنی ایدهپردازی، را آغاز کنند.
3- ایدهپردازی
مراحل دوم و سوم تفکر طراحانه را میتوان همزمان، بهترتیب یا بهصورت رفتوبرگشتی پیش برد. همهی ما بهصورت طبیعی بلافاصله بعد از مشخصشدن مشکل به فکر راههای ممکن برای حل آن میافتیم. طبیعتاً واضحترین راهحلها آنهایی هستند که اول به ذهن افراد میرسد؛ اما تفکر طراحانه به ما کمک میکند که پاسخهای جدید، متفاوت و همهجانبهتری را به مسائلمان بدهیم.
در این مرحله، هیچ ایدهای بیش از اندازه بزرگ، کوچک، پیچیده یا ساده نیست. استفاده از نرمافزارهای نقشهی ذهنی یکی از بسیار راههایی است که طراحان میتوانند بهوسیلهی آن ایدههای جدید خود را سازماندهی کرده و آنها را در طول زمان گسترش دهند.
همهی ایدههای مطرحشده باید ثبت شوند تا بعداً کار انتخاب بهترین ایدهها از میان ایدههای مطرحشده آسانتر باشد. حتی ممکن است در خلال کار به ذهن شما و همکارانتان برسد که میتوانید با ترکیب دو یا چند ایدهی مطرحشده، ایدهای خلاقانه و جدید بسازید.
4- نمونهی اولیه
پس از اینکه تیم طراحی به چند راهحل متفاوت و متناسب با مشکل رسید، وقت آن است که نمونهی اولیه را بسازید. طراحی مدل مجازی محصول (یا بخشی از آن که باید اصلاح شود) با نرمافزارهای شبیهساز کامپیوتری یا ساختن ماکت فیزیکی آن، به تیم طراحان کمک میکند که راهحلهای پیشنهادشده را قبل از نهاییشدن، بار دیگر بیازمایند. این نمونههای اولیه میتوانند توسط تیم طراحان آزمایش شوند؛ اما هوشنمدانهتر این خواهد بود که افرادی از بخشهای دیگر شرکت و تعدادی از مشتریان محصول نیز در فرایند سنجش نمونهی اولیه دخالت داده شوند.
در این مرحله، هدف این است که بهترین راهحل ممکن را از میان همهی راهحلهای طرحشده برای مشکل بهوجودآمده انتخاب کنید. هر راهحل در این مرحله شبیهسازی شده، آزمایش شده و نهایتاً رد یا تأیید میشود. یک پیشنهاد، پس از ردشدن در این مرحله، یا بهصورت کلّی کنار گذاشته میشود یا اصلاح شده و مجدداً موردآزمایش قرار میگیرد.
پس از انجام این آزمایشها، طراحان درک بهتری از مشکل ایجادشده و امکانات برطرفکردن سریع آن از طریق ایجاد تغییرات جزئی در طراحی محصول یا راهنمایی کاربران برای تطابق با محصول پیدا میکنند.
5- سنجش
ساختن نمونهی اولیه کمک میکند که بعضی ایدهها کنار گذاشته شده و بعضی دیگر برجستهتر شوند. در این مرحله، مطلوبترین راهحلی که در مرحلهی قبلی (یعنی ساختن نمونهی اولیه) شبیهسازی و تأیید شده است، نهایتاً اجرایی شده و به بازار عرضه میشود.
یادتان باشد: تفکر طراحانه یک فرایند قدمبهقدم نیست و لازم نیست در هر مقطع زمانی فقط روی یک مرحله از مراحل ذکرشده تمرکز کنید. تفکر طراحانه فرایندی غیرخطی است که در خلال تکرار و رفتوبرگشتهای متعدد (و بعضاً بیانتها) به تکامل میرسد. به همین علت است که مرحلهی نهایی «سنجش» نامگذاری شده است. در این مرحله، نتیجهای که محصول آزمایشها بر روی نمونهی اولیه در مرحلهی پیشین بوده است، اجرایی شده و محصول اصلاحشده در اختیار کاربران قرار میگیرد؛ اما فرایند بازتعریف مشکلات و انتقال بازخورد کاربران از مشکلات جدید احتمالی، فرایندی تمامناشدنی است.
تفکر بصری چیست؟
صرفنظر از اینکه درمورد چه موضوعی ایدهپردازی میکنید، اگر بخواهید همهی همهی مراحل آن را بهصورت ذهنی انجام دهید، این کار میتواند بسیار گیجکننده و سخت باشد. تفکر بصری راهی برای به نمایش درآوردن ایدهها به شکلی سادهتر است که موجب منظمترشدن بخشهای مختلف ایدهپردازی نیز میشود.
هر ابزاری که قابلیت انتقال افکار انتزاعی به جهان عینی را داشته باشد، میتواند برای تفکر بصری مورداستفاده قرار گیرد؛ بهعنوان مثال میتوان از ابزارآلاتی مانند قلم و کاغذ، وایتبرد یا نرمافزارهای مدیریت پروژه نام برد.
ارتباط کلامی میتواند بسیار مفید باشد؛ اما زمانهایی هستند که لغات برای انتقال بینقص و قابلفهم ایدهها به دیگران کم میآورند. اگر بتوانید ایدههایتان را در قالب نمایهها، نمودارها و پیشنگارههای سریع ابراز کنید، دیگران کار بسیار سادهتری برای درک ایدههای شما خواهند داشت.
تفکر بصری فقط بهمعنای کشیدن مجموعهای از تصاویر نیست؛ بلکه همچنین مربوط به تطوّر ایدهها در فرایند انتقال از ذهن به صفحهی کاغذ میشود. بصریکردن ایدهها میتواند به افراد کمک کند تا ایدههایشان را بهشکل مؤثری برای دیگران توضیح دهند و این امکان همکاری میان افراد و ظهور ایدههای جدیدی را فراهم میکند که اگر ایدهی اولیه بهشکل دیگری اظهار شده بود، شاید هیچوقت به ذهن کسی خطور نمیکرد.
علاوه بر این، تفکر بصری میتواند به تشخیص کاستیها، تناقضات و الگوها کمک کرده و بینش جدیدی را نسبت به ایده ارائه دهد. بدون کمکگرفتن از تفکر بصری، شاید بسیاری از راهحلهای منطقی برای مشکلاتی که با آنها درگیر بودهایم هیچوقت به دست نمیآمدند.
تفکر طراحانه و تفکر بصری: در کنار هم
در این نوشتار، بیان شد که تفکر طراحانه شیوهای از تفکر است که بر محور هرچه راحتترکردن شرایط استفادهی کابران از محصول (و نه خود محصول) سازمان مییابد؛ در حالی که تفکر بصری بیشتر مربوط به دسترسپذیرترکردن و قابلفهمترکردن ایدهها از طریق بازنمایی عینی آنها بهروشهای فرازبانی است.
با در ذهن داشتن هردوی این روشها، تصور شرایطی که این دو در کنار یکدیگر مورداستفاده قرار گیرند چندان دشوار نخواهد بود. طبیعتاً کاربرد تفکر طراحانه در تفکر بصری منطقی به نظر نمیرسد؛ اما میتوان از تفکر بصری در مراحل مختلف تفکر طراحانه استفاده کرد. در مراحل مختلف فرایند تفکر طراحانه، تفکر بصری میتواند برای توضیح و انتقال سریع جرقههای گذرا و مبهمی که در ذهن طراحان شکل میگیرد مفید واقع شود.
مهم نیست که مشغول مصاحبه با یک کاربر، تعریف مسئله، ایدهپردازی برای حل مشکل یا اجراییکردن ایدههای تأییدشده هستید، بصریکردن ایدهها، فرایندها و مقایسهها همواره میتواند برای ایجاد ارتباطی مؤثر میان شما و دیگران (مشتری، همکار یا کارفرما) به کمکتان بیاید.
برای دسترسی به متن اصلی اینجا کلیک کنید.