سه مورد از بدترین ایدههای استارتآپی برای جذب سرمایه!

سه مورد از بدترین ایدههای استارتآپی برای جذب سرمایه!
نویسنده: دیو بیلی؛ کارآفرین و سرمایهگذار
مترجم: محمدرضا گیوه
افزایش سرمایه مانند یک بازی شطرنج با یک «استاد بزرگ» است. هر گفتوگویی همچون یک حرکت راهبردی در جهت قراردادن استارتآپ شما بهعنوان یک سرمایهگذاری استثنایی عمل میکند. بهمنظور پیروزشدن در مسابقه و حصول توافق، باید دقیقاً همان چیزهایی را به سرمایهگذاران گوشزد کنید که به شنیدن آن احتیاج دارند.
در اینجا یک راز نهفته است: روشی که با آن کسبوکارتان را توصیف میکنید، میتواند تفاوت مهم و معناداری ایجاد کند. راهکارهایی وجود دارند که به کمک آنها میتوان یک ایدهی بد را بسیار بهتر از آن چیزی که حقیقتاً هست نشان داد. بارها اتفاق افتاده که حتی ایدههای بد با استفاده از این روشها نظر سرمایهگذاران را جلب کنند.
در اینجا سه مورد از رایجترین روشهایی که صاحبان یک ایده بهوسیلهی آنها به ایدههای بد، لباس مبدل میپوشانند، موردبررسی قرار میگیرند. از این تکنیکها در مواقع ضروری استفاده کنید.
1- تلاش برای حلکردن یک مسئلهی عمده
استارتآپها معمولاً با طرح یک مسئلهی ساده و مشخص در ذهن شکل میگیرند. همزمان با گسترش ایده، انگیزهی تعمیم مسئله بهطوری که چندین مسئلهی دیگر را نیز تحتپوشش قرار دهد، تقویت میشود. این امر یک بازار یا یک تجارت بالقوه را بسیار وسیعتر از آنچه که در حقیقت هست جلوه میدهد.
مشکل بزرگی که در اینجا وجود دارد این است که هیچکس با هدف برطرفکردن یک مسئلهی عام و مشترک به حل مشکلات نمیپردازد. فعّالان اقتصادی تنها به تولید و عرضهی محصولاتی فکر میکنند که نیاز یا مسئلهی مشخصی را برطرف میکند. از قضا، این موضوع بسیار کماهمیتتر از آنچه عموماً هست به نظر میرسد. احتمال هزینهکردن بهمنظور ایجاد محصولی که هیچکس از آن استفاده نمیکند در شرکتهایی که در پی حل مسائل کلّی هستند، بیشتر است.
برای مثال شرکت اوبر (Uber) با هدف حلّ مشکلات حملونقل شهری شروع به کار نکرد. تراویس کالانیک، مؤسس اوبر، ایدهای برای برنامهای داشت که امکان سوارشدن یک اتومبیل تنها با فشردن یک دکمه را به افراد میداد. بدون امکان تحویلدادن غذا، بدون شریکشدن با شرکتی دیگر و بدون این امکان که مشتریان خود رانندگی کنند. تنها یک راهحل ساده برای یک مسئلهی خاص. با این حال، بیشتر مالکان عقیده داشتند که بازار این تجارت بهاندازهی کافی بزرگ نیست [اوبر یک سرویس همسفری آنلاین و بسیار گسترده است که در حال حاضر نخستین شرکت نوپا در جهان به شمار میرود که بیشترین و گرانترین سهام را دارد].
هنگامی که شرکتها به موفقیت نسبی رسیدند، بهمنظور جذب بازارهای حاشیهای و ادامهی روند رشد و توسعهی خود، حول یک مسئلهی عمومیتر، تغییر موقعیت میدهند. اما تقریباً تمامی این شرکتهای بزرگ با حل مسائل و مشکلات محدود و خاص که در مقایسه با موضوعات اساسی، پیشپاافتاده و جزئی به نظر میرسیدند، آغاز به کار کردند.
2- تلاش برای حلکردن یک مشکل صنعتی
نقشآفرینی بهعنوان یک پژوهشگر صنعتی حس بسیار خوبی دارد. گفتن جملاتی مانند «مشکل اصلی صنعت نفت فلان است» یا «نکتهای که خردهفروشیها باید به آن توجه کنند بهمان است» برای هرکسی جالب است و مؤسسان کسبوکارهای جدید میتوانند با استفاده از این ادبیات صنعتی بسیار جذاب جلوه کنند.
امّا نکته این است که قرار نیست کارخانهها محصولات شما را خریداری کنند، بلکه مردم هستند که این کار را انجام می دهند. این طبیعت انسان است که به اجسام بیجان، شخصیت ببخشد. مثل چنین کاربردهایی: «پایهی کاناپهی احمقی که پای مرا زخمی کرد». کاناپه حقیقتاً احمق نیست. همانطور که یک صنعت واقعاً احساس درد نمیکند. صنایع، خریداران نهایی محصولات و حلقهی نهایی زنجیرهی تولید نیستند. برای ساخت محصولات عالی، باید روی مردم تمرکز کنید، نه صنایع.
3- تلاش برای حلکردن مشکل یک بازار جدید با محصولات شکستخورده
واژهی «بازنگری و تغییر مسیر» شاید جذابترین راه برای توصیف شکستهای گذشته باشد. صرفاً با بیان این کلمه، نام شرکتهای بزرگی مطرح میشود. برای سرمایهگذاران، بازنگری و تغییر مسیر یک استارتآپ میتواند دربرگیرندهی یادگیری، پشتکار و مهارت باشد.
با این حال، همهی تغییرمسیرها یکسان نیستند. برای مثال توییتر (Twitter) بر مبنای اتکای یک سرویس اشتراک پادکست به یک شبکهی اجتماعی میکرووبلاگنویسی تشکیل شد یا پیپال (PayPal) بر پایهی رمزنگاری در پرداختها بنا شده است. فلیکر (Flicker) و اسلک (Slack) هردو از پروژههای جانبی در شرکت های بازی بودند. آنان بازارهای جدید را شناسایی کردند و محصولات نوینی را برای ارائه به آن بازارها ساختند.
حال برای استفاده از محصولی که قبلاً در یک بازار شکست خورده، در بازار جدید چه باید کرد؟ مطمئناً با توجه به اینکه محصول از قبل موجود بوده کار راحتتر است. با این حال، من سعی می کنم به یک داستان موفقیتآمیز فکر کنم که با یک محصول موجود اما ناموفق آغاز میشود. محصولات مهم اغلب در پاسخ به یک نیاز زاده میشوند؛ نه چیزهای دیگر. دوباره هدف قراردادن یک محصول شکستخورده هرگز بهراحتیِ چسباندن برچسب روی یک جعبه نیست.
جمعبندی
هیچ راهحلی برای مشکلات کوچک و خاصّی که گروهی از مردم با آن دستوپنجه نرم میکنند وجود ندارد. اگر نیاز به تعمیم یک مسئله یا مشکل دارید، آن را به مرحلهی صنعت وارد کنید یا ابتدا با یک محصول آغار نمایید. مراقبت باشید که خودتان را فریب ندهید.
مطالب زیر را حتما بخوانید
تبلیغها با ما چه میکنند…؟ (مروری بر مهمترین فنون اقناعی در تبلیغات تجاری)
1.61k بازدید
تحولات تاریخی در مطالعات آینده
1.49k بازدید
شهرهای هوشمند چگونه میتوانند در مقابله با بیماریهای همهگیر مفید واقع شوند
1.54k بازدید
مقدمهای بر تبلیغات، شیوههای تبلیغ و انواع آن
1.58k بازدید
آموزش مجازی چه مزایا و معایبی دارد؟
1.57k بازدید